از همه جا... نمی خواهم قلمم در بند محدودیت ها باشد
از همه جا... نمی خواهم قلمم در بند محدودیت ها باشد

از همه جا... نمی خواهم قلمم در بند محدودیت ها باشد

ماحصل تراوشات ذهن یک نفر آدم!

آزادی...

آزادی یعنی اینکه از زندگیت لذت ببری. مجبور نباشی برای رسیدن به هر امتیازی چاپلوسی هر بی لیاقتی رو بکنی. فضای پیشرفت اونقد امنیتی باشه که بیخیال! گندش بزنن این زندگی رو!

یادمه یه بار یه جایی گفتم آزادی یعنی اینکه هرآنچه خدا در وجودت قرار داده رو بتونی بروز بدی رشد کنی ولی به 2 شرط؛ حق خدا رو ضایع نکنی و همین حق رو از دیگران نگیری (جای توضیح اضافه نیست). میخام بگم کشورایی که قانون، فرهنگ، حق و ... تعریف درستی ندارن جای این تئوریات نیست. الکی هم دل خوش نباش.

یاد بچگی هامون بخیر، چقدر فکرمون راحت بود چقد شاد بودیم با اینکه خیلی هم رفاه نداشتیم.

خوشی بعد از تحلیف و تنفیذت آرزوست...

کمتر از 48 ساعت به حکم تنفیذ و 72 ساعت به تحلیف ریبس جمهور هفتم ایران زمان باقیست، تا دکتر حسن روحانی دولت یازدهم را تشکیل و کابینه خود را معرفی کند. دولتی که با بروز اتفاقات ریز و درشت در طول 8 سال گذشته (که از حوصله این مطلب خارج است) راه نه چندان آسانی برای پیشروی اهداف خود، نظام و کشور خواهد داشت. اما سوال اساسی که در این مدت اخیر ذهن من را با خود درگیر کرده است اینکه چرا اکثر روسای دولت قبلی، با اتمام دوره 4 ساله یا 8 ساله دولتشان با بی مهری مواجه شده اند و در حقیقت و با لفظی دیگر توسط بعضی تریبون ها و اشخاص و رسانه های داخلی در جرگه اپوزیسیون قرار داده شده اند؟ رسانه هایی همچون کیهان که در این امر صاحب کرسی و شناخته شده است. فی الواقع راز این مسئله چیست که آقایان هاشمی و خاتمی و موسوی (نخست وزیر دولت سوم و چهارم) و قریب به اتفاق احمدی نژاد بعد از مدتی که امور دولت را واگذار کرده اند مورد هجمه عناصر مورد ادعای نزدیک به نظام بوده اند؟ آیا می توان این پرخاشگری ها را به نام آزادی بیان ثبت کرد یا بی اخلاقی های سیاسی مطبوعاتی؟ لیکن اگر روال اینگونه پیش برود در نظر این افراد، گذشته سیاسی ایران بعد از انقلاب به دست چند خائن ثبت و آینده آن خالی از افرادی مطمئن و قابل اعتماد خواهد بود! نکته ای که بارها و بارها توسط دلسوزان کشور و حکومت بدان پرداخته شده است.


علی صدای عدالت انسانی

آیا هیچ پیشوای دینی و رهبر مذهبی را به یاد داری که به فرماندارانش درباره مردم چنین توصیه می کند: مردم یا برادر دینی شما هستند یا انسانی مانند شما می باشند، با آنان از گذشت و اغماض خود چنان روا دارید که دوست دارید خداوند از شما درگذرد و ببخشاید. آیا توانگری نیازی را می شناسی که از ثروت و مال دست شسته و فقط به گرده نانی آن هم به جهت حفظ حیات اکتفا کند؟ و زندگی در نزد وی فقط سود رساندن به انسان بوده و خلافت به خلق، اما دنیا و زیبایی های آن، آن ها باید کسی غیر از او را بفریبند. 

آیا در میان خلق بزرگ مردی را شناخته ای که در مقام قیاس با متفکران از نظر بلندی فکرشان، با نیکوکاران در نیکی و خیرخواهی شان، با علماء و دانشمندان به علمشان، با محققین از حیث تحقیق شان، با محبت پیشگان به مهرشان، با زاهدان و پارسایان با زهد و پارسایی شان، با مصلحین اجتماعی از جهت اصلاحشان، با دردمندان با آلام و دردهایشان، با ستم دیدگان از جهت احساس و عصیانشان، با ادیبان به ادبشان، با قهرمانان از نظر دلاوری برتری جویی؟ علی(ع) ابر مردی است که حتی چیرگی دشمن بر او در تاریخ انسانی، شکستی برای دشمنش به شمار آمده است، چرا که در زمان او، همه معیارها واژگون بود و همه چیز با حقیقت تعارض داشت.

اما تاریخ راه خود را می رود و حقیقت را آشکار خواهد ساخت، تاریخ، گواه راستینی بر روح بزرگ اوست. او شهبد راه حق، صدای عدالت انسانی و شخصیت یگانه ای است که شرق و غرب جهان در گذشته و امروز چون او ندیده است.